روز جهانی لباسشویی

ساخت وبلاگ
خود خودمون فرفرکمون رو چشم زدیم . از بس هی زن و شوهری نشستیم نگاه قد و بالاش کردیم و گفتیم ماشالله بچه مون صحیح و سالمه و مریض نمیشه . دوشنبه در حال بد حساسیت گذشت . از صبح بینی مبارک انگار که اعتصاب کرده باشه کرکره هاشو کشیده بود پایین و محل سگم بهم نمیذاشت . کل روز رو با دهن نفس کشیدم و یه بسته دستمال کاغذی رو هم نقریبا تموم کردم سر کار . سه شنبه رو هم با اثرات اونهمه قرصی که روز قبل خورده بودم در یه حال ملس خماری گذروندم . عصر که رفتم دنبال دخترک دیدم گوشه ی چشش ( می میگیم شیطون کار خرابی کرده ) چیز جمع شده ولی اصلا فکرشو نکردم مورد خاصی باشه . اومدیم خونه و مثل همیشه شیطونی کرد و مثل همیشه غذا خورد و مثل همیشه خوابید . چهارشنبه ظهر وقت ناهار دیدم از مهدشون بهم زنگ زده بودن که نشنیده م . با اضطراب زنگ زدم بهشون که گفتن مریض بوده و ما به شما و باباش زنگ زدیم و باباش اومد بردش . زنگ زدم به باباش که گفت تو مطب دکتریم منتظر نوبت ، فرفرکم داره اتیش میسوزونه و اینجارو گذاشته رو سرش . مریضیش چی بوده ؟؟؟conjunctivitisاسمش ترسناک بود . فارسیش ترسناک ترم بود . " التحاب ملتحمه " !!!!خلاصه ش چی بود ؟ گلوش عفونت کرده و از چشماش ترشح میاد بیرون . برای اولین بار آنتی بیوتیک تجویز شد براش همراه یه قطره ی چشمی و سه روز مرخصی استعلاجی .ظهر که رسیدم خونه خواب بود . از خواب روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 22:31

از اینکه همسرم اونقدری که مد نظر اسلام عزیز بوده ، با عرضه نیست خوشحال و خوشبختم. 

خدایی فکرشو که میکنم میبینم خیلی از عیب و ایرادهاشو میتونم تحمل کنم ( اونم همینطور) . ولی این عرضه ی بالا از دایره ی تحملم خارجه . 

خدایا شکرت . 

اصولا "همسر" ، بی عرضه ش مقبول تره انگار ....

روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 134 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 22:31

روی صحبتم با کس خاصی نیست . پشت صحبتم هم همینطور . هرچند بعضی بحثها " بهانه " دست ذهن آدم میدن .تازه اومده بودم اینور آب و یه آخر هفته رفته بودم کتابخونه . یه دسته خانوم پیر و جوون و از هر ملیت و ظاهر و باطنی هم جمع شده بودن دور هم و راجه به یه چیزی صحبت میکردن . اول صحبتشون رو نشنیدم ولی یه جا یه خانوم محجبه گفت شما ادعا میکنین هر فرهنگ و مذهبی رو قبول میکنین و بهشون احترام میذارین ولی تو همین جمع با من مخالفت کردین . یه خانوم مسن دیگه تو جوابش گفت ما شما و هر کس دیگه ای رو همینجوری که هستین قبول میکنیم ، بهتون دست دوستی میدیم ، خاکمون رو باهاتون شریک میشیم ، بچه هاتون رو مثل بچه های خودمون قبول میکنیم ، هر امتیاز مدنیی که هر کسی اینجا داره به هر تازه واردی که تو جمعمون میاد میدیم ؛ ولی مشکل اینجاست که شما میخواین ثابت کنید بهتر و عاقلتر و با شعورتر و مومن تر از مایین . ما شما رو همینجوری که هستین قبول میکنیم ولی شما مارو همینجور که هستیم قبول نمیکنین . بعضی جاها مشکل ماهم اینجوریه . ما همدیگه رو قبول نمیکنیم . ما میخوایم ثابت کنیم حق با ماست . میخوایم ثابت کنیم فقط راه ما درسته . تو همه چی ، از مسائل تربیتی بگیر تا مسائل مذهبی . حتی وقتی به ظاهر همدیگه رو قبول کردیم باز هم درواقع داریم خودمون رو به عنوان اینکه چقدر با کلاس و فهمیده ایم و همه رو درک میکنیم ؛ یه روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 22:31